روابط نوین

کسب درآمد - آموزش نفوذ در دلها

روابط نوین

کسب درآمد - آموزش نفوذ در دلها

همه چیز درباره افسردگی

در هر دوره یک ساله معین 5/9 درصد از مردم یا حدود 8/18 میلیون بزرگسال  امریکایی از یک بیماری افسرده کننده رنج می برند. هزینه اقتصادی برای این اختلال بالاست اما هزینه رنج بردن انسانها نمیتواند برآورد شود. افسردگی خطرناک می تواند زندگی خانوادگی بیمار را همچون زندگی خود فرد بیمار تباه کند. بیشتر مردم با یک بیماری افسرگی درمان را جستجو نمی کنند با اینکه درمان به اکثریت متعددی_حتی آنهایی که افسردگیشان به شدت سخت است_ می تواند کمک کند.

یک اختلال افسرده کننده چیست؟

یک اختلال افسرده کننده یک بیماری است که جسم / حالات و فکر را درگیر میکند.

این بیماری بر طریقه خوردن و خوابیدن / طریقه احساس یک فرد درباره خودش و طریقه فکر کردن در باره موجودات تاثیر می گذارد . یک اختلال افسرده کننده شبیه به یکحالت زودگذر افسردگی نیست. این نشانه یک ضعف فردی یا یک وضعیت که ارادی است یا خواستنی است ، نمی باشد. افرادی با یک اختلال افسرده کننده به تنهایی نمی توانند بر اعصاب خود تسلط پیدا کنند و بهتر شوند. نشانه ها بدون درمان می تواند برای هفته ها ، ماهها یا سالها طول بکشد. درمان مناسب میتواند به اغلب مردمی که از افسردگی رنج می برند کمک کند.

انواع افسردگی:

اختلال افسرده کننده در شکلهای مختلف می آید، میتواند درست قبل از هنگامیکه بیماریهایی همچون بیماری قلبی روی دهد، این اختلال پدید آید. این مقاله بطور خلاصه سه نوع بسیار رایج اختلال افسردگی را شرح میدهد. اگرچه درون این انواع، اختلافاتی در تعداد علایم، شدت آنها و دوام ایشان وجود دارند.

افسردگی بوسیله یک ترکیب علائم آشکار شده است که این علایم با توانایی کار کردن، مطالعه کردن، خوابیدن، خوردن، و لذت بردن بیشتر از فعالیت ها مداخله میکند.

بخشهای ناتوان کنندگیِ افسردگی، ممکن است تنها یکبار اتفاق بیفتد اما بیشتر بطور عادی در زمانهای متعددی در یک دوره حیات یک انسان بیمار رخ می دهند. 

یک نوع افسردگی با شدت کم  {دیستیمیا } است که در آن:

دوره طـولانی درگیر شـدن ، نـشانه هـای مـزمـن کـه آشـکـار نـیستند، امــا از تندرستی موجود یا از احساس خوب داشتن ممانعت می کنند ، دیده میشـود. بـعـلاوه بسیاری از افـراد با دیسـتیـمـیا، بـخشـهایی از  افـسردگـی عـمده را در برخی از زمانهای زندگیشان تجربه می کنند.

نوع دیگری از افسردگی {اختلال دو قطبی} است همچنین بیماری دیوانگی افسردگی نامیده میشود. تقریبا (مانیک_دپرسیو) به متداولی اشکال دیگر  اختلالات افسردگی نیست.

اختلال دو قطبی بوسیله تغییر متناوب حالت توصیف شده است:

(تغییرات با) شدت بالا = دیوانگی (هیجان بی دلیل و زیاد)  و

(تغییرات با) شدت کم = افسردگی (پریشانی)

گاهگاهی عوض شدن حالت(حالات) مهیج و سریعند / اما اغلب تغییر حالات آهسته هستند. وقتی (که فرد) در دوره افسرده است میتواند هیچ علامتی نداشته باشد یا دارای همه علایم افسردگی باشد. هنگامیکه (فرد بیمار) در دوره شیدایی است، ممکن است:

بیش فعال، بیش از حد پر حرف، و پر انرژی (هایپر انرژی) باشد. شیدایی به کرات بر روی فکر کردن، داوری، و رفتار (رفتارهای) اجتماعی تاثیر می گذارد، گاهی اوقات نیز سبب مشکلات خطرناک و خجالت آوری میشود.

برای مثال: فرد در مرحله شیدایی ممکن است احساس خود بزرگ بینی غیر واقعی کند، یا سرشار از  برنامه های جدی و غیر واقعی اعم از تجارت غیر عاقلانه تا خوشیهای ناممکن باشد. شیدایی بدون درمان باقی می ماند، و ممکن است وضع یک بیمار روانی را بدتر کند.

نشانه های افسردگی و شیدایی (مانیا)

در یک فرد که افسرده است یا مانیا را تحمل میکند همه نشانه ها وجود ندارد.

اغلب مردمی تعداد کمی از نشانه ها را تجربه می کنند، برخی تعداد زیادی  از نشانه ها را تجربه می کنند.

افسردگی :

* اندوهگینی / دلواپسی مداوم یا بی حوصلگی ( تهی شدن از حوصله)

* احساس نا امیدی کردن، بدبینی

* احساس گناه کردن، بی ارزشی، بیچارگی

* فــقدان علاقه یا لذت بردن از سرگرمیها و فعالیتهایی که سابقاً (برای فرد) لذت بخش

  بوده اند، شامل روابط جنسی.

*  کاهش یافتن انرژی، خسته شدن، قدم به قدم سست شدن

* اشکال (در) تمرکز کردن، به خاطر آوردن، تصمیم گیری

* بیماری بی خوابی، صبح زود بیدار شدن، یا خواب ماندن

* اشتها و / یا کاهش وزن یا پر خوری و زیاد شدن وزن

* اندیشیدن به مرگ یا خودکشی ، مبادرت کردن به خودکشی

* بی قراری، زودرنجی

* مداومت نشانه های جسمانی کـه بـه درمـان  پـاسـخ نــــمی دهند ، مثل سردردها ، اختلالات گوارشی ، و درد مزمن.


دیوانگی / شیدایی
:

* شادی غیرطبیعی یا بیش از حد

* زودرنجی غیرعادی

* کاهش یافتن نیاز به خواب

* اندیشه های بزرگ غیر طبیعی

* افزایشِ حرف زدن و مکالمات (پر گویی !!!)

* اندیشه های رقابت (تفکر رقابتی داشتن غیر واقعی با سایرین)

* افزایشِ میل به روابط جنسی 

* افزایشِ انرژی قابل ملاحظه

* ناتوانی در داوری (داوری نامطلوب)

* رفتار اجتماعی نامناسب  


دلایل افسردگی :

برخی از دلایل ادامه یافتن افسردگی در خانواده ها به این امر اشاره میکنند که یک آسیب پذیری زیست شناختی ارثی می تواند دلیل افسردگی باشد. به نظر میرسد اختلالات دو قطبی می تواند (ارثی)باشد. مطالعات درباره خانواده ها هنگامیکه (در) اعضای هر نسل (آنها) اختلال دوقطبی توسعه یافته است نشان داده است که: آنهاییکه داری بیماری (دوقطبی) هستند یک مختصری آرایش ژنتیکی متفاوتی دارند نسبت به آنهاییکه بیماری را کسب نکرده اند.

اگرچه  عکس این مورد صحیح نیست یعنی:  نمیتوان گفت هرکسی که آرایش ژنتیکی کمی متفاوتی نسبت به سایرین داشت قطعاً  به اختلال دوقطبی مبتلا می شود. احتمالاً استرسها در خانه / (محل) کار / یا مدرسه در حمله فرد دخیل هستند. در برخی خانواده ها افسردگی نیز بنظر می رسد نسلی بعد از نسل دیگر اتفاق بیفتد. هرچند این (امر) میتواند در مردمی که هیچ سابقه خانوادگی افسردگی ندارند نیز روی دهد. ارثی بودن یا ارثی نبودن افسردگی غالب اوقات با تغییراتی در ساختار و عمل مغز مربوط شده است. بیماریهایی همچون سکته مغزی/ یک حمله قلبی/ بیماری پارکینسون (فلج مرتعش)/ و اختلالات هورمونی میتوانند موجب اختلال افسرده کننده شوند. این بیماریها فرد بیمار را اندوهگین می سازد و او را برای علاقه داشتن به نیازهای جسمانیِ خودش بی میل می سازد بدینگونه دوره بهبودی (بیمار) به تاخیر می افتد. علاوه بر این یک فقدان جدی / ارتباط مشکل (سخت)/مشکل مالی/ یا هر دگرگونی پر دغدغه ای(ناخواسته یا حتی خواسته) درطرح(الگوی) زندگی می تواند به افسردگی شتاب ببخشد.

افسردگی در زنان :

زنان حدود دو برابر بیشتر از مردان افسردگی را تجربه می کنند. بسیاری از عوامل هورمونی ممکن است در افزایش سرعت افسردگی در زنان شرکت کنند بخصوص عواملی همچون:

تغییرات چرخه مربوط به عادت ماهیانه، بارداری، سقط جنین غیر عمدی،  دوره پس از وضع حمل، قبل از یائسگی و یائسگی. بعلاوه بسیاری از زنان با استرسهای اضافی همچون مسئولیتهای محل کار و خانه را دارا بودن، تک والدینی بودن (بدون همسر بودن برای سرپرستی فرزندان) ، و مواظبت کردن از  کودکان و والدین سالخورده مواجه می شوند. اخیراً نشان داده اند که در مورد سندرم قبل از قاعدگی سخت(پی ام اس ) در زنانی که آسیب پذیری قبلی این مساله را دارند، این زنان تسکینی در حالت و نشانه های جسمانی را زمانی که هورمونهای جنسیشان متوقف شدند ، تجربه می کنند.

مدت کوتاهی بعد از اینکه هورمونها مجدداً خود را نشان می دهند نشانه های پی ام اس مجدداً در آنها توسعه می یابند. زنانی بدون یک تاریخچه پی ام اس هیچ تاثیر حاصل از تغییرات هورمونی را نشان نداده اند. همچنین بسیاری از زنان خصوصاً بعد از زایمان نوزادشان آسیب پذیر هستند.

تغییرات هورمونی و فیزیکی همچنین مسئولیت یک زندگی جدید بهم می پیوندند ومی توانند عواملی باشند که منجر به افسردگی پس از وضع حمل در برخی از زنان میشوند. تا هنگامیکه افسردگیهای زودگذر در مادران جدید معمول هستند، افسردگی یک رویداد طبیعی نیست و به مداخله فعال نیاز دارد. رسیدگیهای ابتدایی عبارتند از: درمان بوسیله یک پزشک دلسوز و حمایت عاطفی خانواده برای مادر جدید، به منظور یاری کردن به او برای بهبودی یافتن و آسایش جسم و ذهنش و توانا ساختن او برای توجه کردن به خود و لذت بردن از کودکش.

افسردگی در مردان :

اگرچه مردان محتملاً  کمتر از زنان از افسردگی رنج میبرند، 3 تا 4 میلیون مرد در ایالات متحده امریکا تحت تاثیر این بیماری واقع شده اند. مردان کمتر از زنان افسرده شدن خود را تصدیق میکنند و پزشکان کمتر به آنان (در مورد ابتلا به بیماری) مظنون میشوند. میزان خودکشی در مردان 4 برابر زنان است اگرچه بسیاری از زنان بیش از مردان به آن اقدام می کنند. در حقیقت ، بعد از سن 70 سالگی ، میزان مردانی که خودکشی می کنند افزایش پیدا میکند ، و حداکثر این میزان خودکشی به بعد از 85 سالگی میرسد. همچنین افسردگی در مردان بطور متفاوتی از زنان ، سلامت جسمانی(آنها را میتواند تحت تاثیر قرار دهد. یک مطالعه جدید نشان می دهد که : اگرچه افسردگی با افزایش خطر ابتلا به بیماریهای عروق قلبی در هردوی مردان و زنان ارتباط دارد، اما عمدتاً مردان از میزان بالای مرگ و میر (بر اثر ابتلا به بیماری قلبی) رنج میبرند. افسردگیِ مردان غالب اوقات بوسیله استعمال الکل یا مواد مخدر بروز میکند یا بوسیله عادت جامعه پسندِ کار کردنِ بیش از اندازه با ساعتهای طولانی پنهان میشود. افسردگی نوعاً در مردانی که احساس نا امیدی و غیر کارآمد بودن میکنند ظاهر میشود و کج خلق ، عصبانی ، دلسرد میشوند بنابراین تشخیص افسردگی ممکن است در چنین مردانی سخت باشد. حتی اگر یک مرد تشخیص بدهد که افسرده شده است ،  ممکن است به نسبت یک زن مساعدت کمتری را جستجو کند. تنها زمانی میشود به یک مرد کمک کرد که افسردگی را همچون یک بیماری حقیقی که نیاز به درمان دارد ، درک کرده باشند.

ارزیابی تشخیصی و درمان:

اولین گام برای بدست آوردن درمان مناسب برای افسردگی یک آزمایش فیزیکی بوسیله پزشک است. برخی داروها و برخی وضعیت های پزشکی همچون یک عفونت ویروسی میتواند سببِ بروز علائم مشابه ، مانند افسردگی شود و پزشک می بایست این احتمالات را بواسطه آزمایش ، مذاکره ، و تستهای آزمایشگاهی رد کند. دکتر می بایست درباره مصرف کردن الکل و مواد مخدر سوال کند ، و اگر بیمار اندیشه هایی درباره مرگ یا خودکشی دارد درباره آنها هم از بیمار سوال بپرسد.

اگر الگوهای سخن یا اندیشه یا حافظه ، همچون افسردگی یا بیماری دوقطبی فرد را تحت تاثیر واقع دهد، یک ارزیابیِ تشخیصی که دربرگیرنده یک آزمون تعیین کننده وضعیت روانی بیمار است بایست صورت پذیرد . انتخاب درمان به نتیجه ارزیابی بستگی خواهد داشت. داروهای متنوع ضد افسردگی و روان درمانیهایی که میتواند سودمند باشد برای درمان اختلالات افسرده کننده ، وجود دارند.

روان درمانی ها:

بسیاری از اشکال روان درمانی شامل برخی دوره های کوتاه (10 تا20 هفته ای)درمانها،می توانند به افراد افسرده شده کمک کنند.

{ گفتگو درمانی} کمک می کند بیماران بینش درونشان بهبود یابد ، و مشکلاتشان را بواسطه تبادل شفاهی با درمانگر رفع کنند ، گاهی اوقات  مابین جلسات ، تکلیف منزل برای بیمار  در نظر گرفته می شود.

{رفتار درمانی} کمک میکند به بیماران که بیاموزند چگونه میتوانند رضایت بیشتر و پاداش هایی  بواسطه فعالیتهای خودشان بدست بیاورند و چگونه می توانند الگوهای رفتاری ای را که به افسردگی کمک میکند یا نتیجه افسردگیشان می باشد را از یاد ببرند.

درمانهای شناختی / رفتاری به بیماران کمک میکند که شیوه های تفکر و رفتار منفی ای را که غالباً با افسردگی مرتبط بودند را  تغییر دهند.

چگونه می توانید به خود کمک کنید اگر افسرده هستید ؟

اختلالات افسرده کننده احساس خستگی ، بی ارزشی ، درماندگی ، و نومیدی  را پدید می آورند. چنین اندیشه های منفی و احساساتی سبب می شود افراد احساس مایوس شدگی بوجود آید. افکار منفی هنگامیکه درمان شروع میشود کم کم ناپدید میشوند در ضمن:

*  قرار دادن اهداف واقع بینانه از نظر افسردگی و بعهده گرفتن یک مقدار از مسئولیت.

* خرد کردن کارهای بزرگ به کارهای کوچک ، حق تقدم (برای) برخی (کارها) قرار دادن و انجام دادن هرآنچه که می توانید به همان اندازه که میتوانید!

* کـوشـش بــرای با سایر مردم بودن و اعتماد کردن به یکی از آنها ، این معمولاً از تـنـها بودن و مرموز بودن (پنهان کار بودن)  بهتر است .

سهیم شدن در فعالیتهایی که میتواند احساس بهتری برای شما بوجود بیاورد.

* ورزش معتـدل (مـلایـــم) ، رفتن به یک سینما ، یک توپ بازی ، یا شرکت کردن در یک (مراسم) مذهبی ، اجتمـاعـی ، یـا سـایـر فـعـالــــیتهایی که ممکن است به شما کمک کنند .

* به تدریج نه فوراً ، منـتـظرِ بـهبـود یـافـتـنِ حـال  بـودن ، احســــاس بهتری داشتن زمان میبرد.

* به تـعـویـق انـداخـتنِ تصمیماتِ مهم تا زمانی که افسردگی برطرف شود  توصیه شده است. پیش از تصمیم گــرفتن برای بوجود آوردنِ یک تحول مهم _ تغییر کار / ازدواج کردن یا طلاق گرفتن  ، گـفــتگو کردن با سایر کسانی که شما را به خوبی می شناسند (مثل خانواده یا دوستان صمیمی )و وضعیت شما را بهتر درک کرده اند موثر است. 

عده ی کمی افسردگیـــشـان بـه ســرعت بهبود می یابد . اما آنان می توانند روز به روز کمی احساس بهبود یافتگی داشته باشند .

* به خاطر داشته باشید ، مثبت اندیـشی مـی تـوانـد بــا منفی اندیشی که بخشی از افسردگی است ، جایگزین شود و مانند واکنش نشان دادن افسردگی شما به درمان ،  ناپدید خواهد شد .

* به خانواده و دوستانتان اجازه دهید به شما کمک کنند .

 

دلسوخته

 

فصلها و رنگها

بهار

پوست افرادی که در بهار به دنیا آمده اند، دارای رنگ های طلایی است. بعضی از متولدین این فصل چهره ای عاجی رنگ همراه با لک و کک و مک دارند و بقیه دارای پوستی شفاف و گندمگون می باشند. حتی با وجود کک و مک نیز پوست چهره ی آنها شفاف و درخشان بوده و در برابر نور آفتاب قهوه ای رنگ و برنزه می گردد. رنگ چشمهای این افراد معمولاً روشن با رگه هایی طلایی است.

رنگ های بهاری

نارنجی های روشن، هلویی، انواع رنگ قرمز، زنگاری روشن، صورتی های مایل به هلویی، قرمزهای روشن و درخشان متمایل به نارنجی، طلایی روشن و درخشان، زرد طلایی، خاکستری سایه روشن، قهوه ای متمایل به طلایی، قهوه ای مسی، آبی روشن و درخشان، آبی فیروزه ای، آبی دریایی، و آبی لاجوردی روشن تا سبزهای روشن و درخشان متمایل به زرد رنگ های متولدین فصل بهار است. مشکی و شرابی رنگ متولدین این فصل نیست.

 

تابستان

پوست متولدین تابستان دارای زمینه ی رنگ های آبی متمایل به صورتی است. و معمولاً پوست صورت اینگونه افراد صاف و شفاف و مهتابی بوده و رنگ موها نیز از بور بسیار تند یا خاکستری یا قهوه ای با زمینه رنگ قهوه ای متمایل به قرمز یا خاکستری متغیر است. رنگ چشمهای متولدین این فصل روشن یا خاکستری ملایم می باشد.

رنگ های تابستانی

انواع صورتی های کمرنگ و صورتی های متمایل به شرابی، تمشکی، قرمزهای متمایل به آبی، آبی، بلوطی، زرد لیموی کمرنگ، بنفش تیره و کمرنگ، بنفش مایل به ارغونی سیر، سفید ملایم، بژ متمایل به آبی، قهوه ای گوزنی، آبی تیره متمایل به خاکستری، آبی روشن متمایل به خاکستری، سبزهای متمایل به آبی رنگ های متولدین فصل تابستان است. نارنجی، طلایی، مشکی از رنگ های این فصل نمی باشد.

 

پاییز

پوست افرادی که در فصل پاییز به دنیا آمده اند، دارای زمینه ی رنگ های طلایی است و رنگ موهایشان قرمز یا قهوه ای متمایل به قرمز بوده و پوست چهره ی آنها لطیف و شفاف، گلگون رنگ یا طلایی تیره می باشد. افراد متعلق به این فصل، با چشمهایی روشن و کمرنگ، در رنگ های تیره ی پاییزی بهتر به نظر خواهند رسید.

رنگ های پاییزی

انواع نارنجی، هلویی تیره، زنگاری، قرمز متمایل به قهوه ای، قرمزهای تیره و متمایل به نارنجی، طلایی، طلایی متمایل به زرد، طلایی متمایل به کرم، بژ متمایل به طلایی، انواع قهوه ای، آبی، فیروزه ای، انواع سبز رنگ های متولدین فصل پاییز است. صورتی، شرابی، ارغوانی، خاکستری و مشکی جزء رنگ های این فصل به حساب نمی آید.

 

زمستان

پوست زمستانی ها دارای زمینه ی رنگ های آبی متمایل به صورتی است. رنگ موهای اغلب افراد متولد در این فصل تیره بوده و رنگ چهره ی آنها بژ متمایل به خاکستری یا زرد رنگ می باشد. تضاد بین سفیدی چشم و عنبیه در چشمهای این افراد بیشتر از افراد متولد فصل تابستان است.

رنگ های زمستانی

اکثر رنگ های روشن و درخشان، صورتی های متمایل به آبی روشن و تیره، قرمزهای روشن و درخشان، قرمزهای متمایل به آبی، زردهای روشن، ارغوانی متمایل به قرمز تیره، سفید، بنفش مات، خاکستری متمایل به قهوه ای، خاکستری، مشکی، آبی تیره، آبی روشن، آبی مات، فیروزه ای روشن، سبزهای روشن از رگ ها متعلق به متولدین فصل زمستان است. نارنجی و طلایی از رنگ های زمستانی نمی باشند.

دلسوخته

 

زیاد فکر نکنید !

 

ذهن انسان چیز جالبی است. موفقیت یا شکست شما در همه امور زندگی، در دست ذهنتان است. اگر بتوانید بر ذهنتان تسلط پیدا کنید، خواهید توانست فردی قدرتمند، مطمئن و خونسرد باشید.

ذهن دو قسمت دارد:

قسمت اول مثل کامپیوتر مغز می ماند. اگر آن را با اطلاعات لازم و ضروری برنامه ریزی کنید، در صورت لزوم این اطلاعات را به یاد خواهد آورد.

اما قسمت دوم مغز، قسمتی است که موفقیت و شکست شما را تعیین می کندنفس. نفس قسمتی از مغز است که کامپیوتر را با اطلاعات غیر ضروری درهم می ریزد. ضمیر نفس را با اطلاعات غیر ضروری درمورد تجربه های سابق، تجربیات احتمالی آینده، دیدگاه دیگران درمورد شما، و غیره تغذیه می کند. اگر اجازه بدهید که نفستان اختیار شما را در دست گیرد، فرصت موفقیت را از شما خواهد گرفت.

اجازه بدهید مثالی بزنیم:

در بازی فوتبال، وقتی لازم است تکل کنید، اگر ذهنتان را از همه ی اطلاعات غیرضروری و بی فایده پاک کنید و اجازه بدهید کامپیوتر مغزتان کنترل امور را در دست گیرد، این تکل را به بهترین نحو انجام خواهید داد. به عبارت دیگر، اگر فکر کردن را کنار گذاشته، و عمل کنید.

اگر بخواهید مغزتان را با اطلاعات بیهوده در مورد فردی که می خواهید او را تکل کنید (سایز، حالت چهره، اتفاقی که ممکن است بیفتد، آنچه در گذشته اتفاق افتاده است) یا شرایط محیط (باران می بارد، خسته ام و...) پر کنید، کامپیوتر مغزتان با مجبور کردن بدنتان به پاسخ گویی، واکنش می دهد (یعنی شما مطمئن ترین و بی خطرترین کار را انجام خواهید داد و دست ها را چرخانده، درحالیکه فرد مقابل توپ را پرت کرده و آنسوی دروازه ی حریف فرود خواهد آمد).

این به این خاطر است که وقتی شما مغزتان را با همه ی اطلاعات اضافی پر کنید، سردرگم خواهد شد و تصور خواهد کرد که شما ترسیده اید و نیاز به امنیت دارید، از اینرو دست هایتان را بی تاثیر خواهید چرخاند.

اگر مغزتان را فقط با اطلاعات ضروری و لازم مثل جهت و سرعت حریف پر کنید، مطمئناً تکل بهتری انجام خواهید داد. (اگر قبلاً تکل کردن را تمرین کرده باشید، کامپیوتر مغزتان به طور خودکار این تکنیک را به یاد می آورد و دیگر نیازی به فکر کردن نیست.)

در برخورد با خانم ها هم وضع به همین منوال است.

اگر مغزتان را با اطلاعات غیر ضروری مثل ظاهر آن زن، دوستانش، اتفاقی که ممکن است بیفتد، آنچه در گذشته اتفاق افتاده است و...) پر کنید، لکنت زبان پیدا کرده و قادر به حرف زدن نخواهید بود.

نباید مغزتان را با اطلاعاتی غیر از لبخند زدن و برقراری تماس چشمی و کنترل امور پر کنید. (زیبایی کامپیوتر مغزتان در این است که وقتی چند بار این کارها را انجام دهید، و برای انجام کار درست به خودتان اطمینان داشته باشید، دیگر لازم نیست موقع نزدیک شدن به خانم نگران چیزی باشید و به چیزی فکر کنید.)

این به تصور برنمی گردد، مربوط به پر کردن مغزتان با اطلاعات لازم و مناسب است، و نه هیچ چیز دیگر.

به همین خاطر است که من به قانون سه ثانیه اعتقاد دارم. چون دیگر زمانی باقی نمی ماند تا به مغزتان اجازه ی دخالت دهید.

اگر بتوانید کنترل نفستان را در دست گیرید و کاری کنید تا فقط در زمان حال زندگی کند و فقط اطلاعات لازم را بدون انتقال حس ترس، تردید، یا رجوع به تجربه های آتی یا قبلی، به مغز برساند، آنگاه موفق خواهید شد!

دلسوخته

 

آیا به مربی زندگی نیاز دارید ؟

 

تیم های ورزشی حرفه ای بدون یک مربی باتجربه چیستند؟ یک تیم هاکی آماتور را بدون کسی برای راهنمایی کردن آنها تصور کنید. مهم نیست که در چه مرتبه ای بازی میکنید، اگر می خواهید موفق شوید، نیاز به یک مربی دارید.

فکر میکنید زندگی با بازی فرق میکند؟

مربی زندگی چیست؟

مربی زندگی یک روانشناس نیست. او کسی است که با حمایت و تشویق شما با ارائه ی راه های جدید برای رسیدن به هدف ها، به شما کمک میکند تا زندگی شخصی و حرفه ای خود را توسعه دهید. مربی زندگی یک سیستم پشتیبانی است که یک هدف در ذهن دارد: بالا بردن کیفیت زندگی شما.

ایده ی مربی زندگی چیز تازه ای نیست. درست مثل یاد دادن اصول زندگی در گذشته ها، همیشه کسانی وجود دارند که قبل از شما پا در راهی می گذارند، و کسانی هم وجود دارند که بعد از شما به آن راه پا می گذارند. این همان ایدئولوژی اصلی درمورد مربی زندگی است.

کمک تضمینی

یک مربی زندگی، مسلماً میزان بالایی تجربه دارد و در زمینه ی کاری خود بسیار تحصیل کرده است. این مربی همچنین گواهی مربی گری نیز باید داشته باشد. این گواهی تضمین می کند که مربی به کار خود وارد است و نشان میدهد که او چه استانداردهایی دارد.

مربی حرفه ای شما چه درجه دارد باشد، دارای گواهینامه باشد یا نباشد، قبل از اینکه دسته چکتان را برای پرداخت به او بیرون بیاورید، از صلاحیت و کفایت او مطمئن شوید.

مربی زندگی چه میکند؟

مربی زندگی با شراکت با ارباب رجوع، وظیفه دارند برای به دست آوردن نتایج مثبت، چه در زندگی شغلی و چه در زندگی خصوصی،  به ارباب رجوع خود کمک کنند. آنها به مردم کمک می کنند تا بهتر عمل کنند و کیفیت زندگی آنها را بالا می برند.

در اکثر موارد، وقتی فرد در مرحله ی تغییر و انتقال است و نیاز به حمایت و راهنمایی در موارد زیر دارد، به مربی زندگی احتیاج است:

  • ارزیابی دوباره ی اهداف زندگی و ایجاد نقشه های عملی
  • عدم توازن بین کار و زندگی
  • مشکل داشتن در برخورد با موقعیت های استرس زا
  • مشکل داشتن در گرفتن تصمیمات زندگی
  • اولویت بندی پروژه ها
  • ارتقاء روابط
  • موقعیت های اضطراری که خطرات و چالش های زیادی داشته باشد
  • شناخت توانایی های اصلی و ارتقاء آنها
  • ساده کردن زندگی برای کم کردن استرس و بالا بردن بهره وری آن
  • کمک در زمینه ی تنظیم و مدیریت زمان
  • فقدان کنترل بر روی زندگی

مربی های زندگی که آموزش دیده اند گوش دهند، ببینند، و رویکری متناسب با نیازهای ارباب رجوع برای او تنظیم کنند، برای یافتن راه حل و استراتژی برای مشکلات ارباب رجوع نیز تلاش میکنند.

دلیل موفقیت این روش

برخلاف راه های خود درمانی و کمک به خود، داشتن مربی زندگی نگاهی تازه به نیازهای اولیه ی انسان است. مشارکت، حمایت، و کاردانی نکاتی است که گرفتن یک مربی زندگی را از سایر راه های درمانی متمایز می کند.

مشارکت

دیوید بکهام در اوج بازی خود، هنوز برای بالا بردن توانایی های خود تلاش می کند. برای این منظور او به مربی خود تکیه میکند تا اطمینان یابد که او هوز هم قوه ی لازم را دارد. این مسئله برای مربی زندگی و ارباب رجوع او نیز صحت دارد.

حمایت

افراد زمانی می توانند بهترین تصمیمات را بگیرند که مورد حمایت دوستان، خانواده یا یک مربی زندگی باشند. با داشتن یک مربی زندگی افراد دل و جرات بیشتری پیدا کرده و ریسک ها بیشتری می کنند و تغییرات لازم برای یک زندگی بهتر را آسانتر اعمال میکنند.

کاردانی

معمولاً بهتر است مربی زندگی برای خود در نظر بگیرید که در زندگی خود موقعیت هایی مشابه زندگی شما داشته است و راه شما را رفته است. مربی زندگی می داند که چطور به ارباب رجوعش کمک کند تا او به هدف خود برسدچه کسب پول بیشتر باشد و چه در گرفتن تصمیمات زندگی.

مربی زندگی درمقابل درمانگر

مربی گری زندگی و درمان هر دو بر پایه ی حمایت، اعتماد و رازداری استوار است. همچنین نیازمند داشتن مهارت های گوش دادن و رفتارهایی نا داوری درمقابل اباب رجوع است.

برخی می گویند درمان با گذشته و برطرف کردن دردهای احساسی سروکار دارد. اما مربی گری زندگی با آینده ی نزدیک در ارتباط است و نقشه های کاربردی برای رسیدن به هدف ها تدبیر میکند.

شما نمی توانید بدون برطرف کردن مشکلات مربوط به گذشته، درصدد حل مشکلات آینده ی خود باشید. بنابراین قبل از گرفتن یک مربی زندگی، بهتر است همه ی مشکلات مربوط به گذشته را رفع کنید.

درمانگرها معمولاً برای دریافت روان فرد تلاش میکنند به جای اینکه روی استراتژی ها و برنامه های زندگی متمرکز شوند. مربی ها کارشناس نیستند، آنها فقط افرادی با تجربه و اطلاعات هستند که از آن برای کمک به ارباب رجوع برای رسیدن به هدف هایش استفاده می کنند.

تفاوت عمده ی مربی زندگی و درمانگر، رابطه ی مربی با ارباب رجوع خود است. این همکاری بین آنها تا جایی پیش می رود که از استانداردهای درمانگری نیز بالاتر میرود. جلسات ملاقات در اتاق های ملاقات مخصوص در مطب صورت نمی گیرد. مردم معمولاً با تلفن، ایمیل، یا یک ملاقات کوتاه در کافی شاپ با مربی خود تماس می یابند.

 

شما هم به مربی زندگی نیاز دارید؟

فقط خودتان می فهمید که آیا واقعاً به مربی زندگی نیاز دارید یا خیر. این سوالات می تواند به شما برای تصیمم گیری کمک می کند:

 

  • آیا معمولاً درمورد کارها و مسئولیت های روزانه تان دست پاچه می شوید؟
  • آیا تصور می کنید که ناخودآگاهانه زندگی می کنید؟
  • آیا از فقدان اعتماد به نفس رنج می برید؟
  • آیا فکر می کنید همه برای زندگی خود برنامه ای عالی دارند، جز شما؟
  • آیا در زندگی خود با فقدان حمایت از دیگران روبه رو هستید؟
  • آیا وارد مشکلات بسیاری هستید و نیاز به کمک دارید؟
  • آیا کارهای زیادی را باید انجام دهید و تصور نمی کنید به همه ی  آنها برسید؟

 

جواب مثبت به هرکدام از سوالهای بالا بر این معنی نیست که شما نیاز به یک درمانگر دارید، اما وجود یک مربی زندگی برای موقعیت شما بسیار مفید خواهد بود.

 

آیا مربی زندگی مناسب شماست؟

قبل از اینکه به سمت دفتر تلفن هجوم ببرید و تقاضای کمک کنید، عقب بایستید و لحظه ای با خود فکر کنید که از یک مربی زندگی چه می خواهید. وقتی این مسئله را متوجه شدید، مطمئن باشید که یک مربی زندگی می تواند برنامه ها و نقشه هایی برای شما تدبیر کند که به اهدافتان برسید.  

همه در برخی از موقعیت های زندگی به کسی نیاز دارند تا با او مشورت کنند و بتواند آنها را برای عبور از این راه پر پیچ و خم زندگی راهنمایی کند. در دنیایی که پر از بدبختی و مصیبت است و آینده ها کاملاً نامشخص هستند، اگر بدانید که همیشه کسی برای کمک به شما وجود دارداین فرد چه یک دوست باشد و چه یک مربی زندگی اطمینان قلب بسیار خوبی برای شماست .


دلسوخته